تبریک عید سال 92 به فرشته ی مامانی
نازنین مامانی عیدت مبارک انشاله سال بعد تو بغلم هستی و با هم سر سفره ی هفت سین
میشینیم. بعد از صدای توپ و تحویل سال نو اول به خونه باباجون رفتیم که ضحی جون شون هم بودند
بعد از دیدو بازدید و تبریک سال نو و شیرینی و آجیل خوردن به خونه یکی دیگه بابابزرگ رفتیم و شب به
خونه برگشتیم.
مامانی امسال چون باید خیلی مواظبت باشم و هر روز سنگین تر از دیروز میشم نمی تونم هر جا برم و
بیشتر من و بابایی خونه هستیم راستی فراموش کردم اینو بگم من از 28 اسفند تا تقریبا 17 فروردین
سرکار نمیرم که البته چندروزش تعطیلات عیده و بقیه روزها رو مرخصی گرفتم.
بالاخره 13 بدر رسید و ماهم به گونه ای 13 رو بدر کردیم .
ازشنبه که 17فروردین باشه مشغول بکار شدم و باز روزها رومیشمارم تا به لحظه دیدار نزدیک بشم این
هفته دوشنبه دومین جلسه ازکلاس دوران بارداریه اول خیلی برای رفتن به کلاس تنبلی می کردم چون
باید هر دو هفته یکبار مرخصی بگیرم خیلی واسم سخته ولی کم کم که دارم به آخراش نزدیک میشم
هیجانم بیشتر میشه و علاقه بیشتری به شرکت در کلاسها دارم .
ِ